http://s5.picofile.com/file/8137458100/%D8%A7%D8%B1%D9%88.gif
مشق عشق
همه چیز از همه جا
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ حاصل مطالعات ووبگردی های من است . به سراغ من اگر می آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بر دارد چینی نازک تنهایی من

پيوندها
نويسندگان

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 1770
بازدید کل : 61288
تعداد مطالب : 427
تعداد نظرات : 330
تعداد آنلاین : 1

پنج شنبه 20 آذر 1393 :: نويسنده : مهاجر

 

از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛ از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته، از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى، ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید. حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم. چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى». از شام تا کربلا از کربلا تا شام، حکایت سرهاى جسور شماست که شمشیرها را به خاک افکند. من از روایت خونابه و خنجر مى آیم؛ از شعله هاى به دامن نشسته و فریادهاى بى یاورى. امروز، اربعین خورشید است. نگاه کن چگونه پرندگان، بر شاخه هاى درختان روضه مى خوانند؛ چگونه ابرها، فشرده فراقى عظیم، پهنه زمین را مى بارند! رفته اید و پس از شما، جاده ها، اسیر زمستانى همیشگى اند. پرواز ناگهان شما آتشى است که هرگز فرو نمى نشیند. زخم عاشورا همیشه تازه است پاییز را دیده اى، چگونه نوباوگان تابستان را به زمین مى ریزد و سر و روى جهان را به زردى مى نشاند؟! اکنون دیرى است که پروانه هاى هاشمى مان را شعله هایى یزیدى، بر تپه هاى خاکستر فرو ریخته اند. دیرى است که گیسوان کودکى رقیه را بادهاى یغماگر، با خویش برده اند. زمین، پاییزش را از یاد مى برد، اما زخم عمیق عاشورا را هرگز. سال ها مى گذرد و ما همچنان سوگ کبوترانى آزاده را بر سینه مى کوبیم.

 

بشیر!

وقتى به مدینه النبى رسیدیم، مبادا کسى جلوى قافله اسراى کربلا، گوسفندى را سر ببرد! این کاروان، از سفر چهل روزه با سرهاى بریده بر بالاى نى مى آید. نگذار هیچ لاله اى را در رثاى شهدایمان پرپر کنند! سراسر خاک کربلا، پر بود از گلبرگ هاى خونین و پاره اى که از هر سو مرا صدا مى زدند: «أخَىَّ اخَّى». اجازه نده کسى بر سر و رویش خاک بریزد؛ هنوز باد، گرد و خاک کوچه هاى کوفه و شام را از سر و روى زنان و کودکان عزادار نربوده است. این صورت هاى کبود و دست هاى سوخته، نیازى به گلاب افشانى ندارند؛ هنوز اربعین گل هایى که با تشنه کامى بر خاک و خون افتادند، نگذشته است.

بگو پاى برهنه به استقبالمان نیایند؛ این کاروان پر است از کودکانى که پاى پرآبله دارند. سفارش کن شهر را شلوغ نکنند و دور و برمان را نگیرند، ما از ازدحام نگاه هاى نامحرم و بیگانه بازگشته ایم. بگذار آسوده ات کنم بشیر! دل زینب علیهاالسلام براى خلوت مزار جدش پر مى کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجاد علیه السلام و این کاروان داغدار، پیراهن کهنه و خونین حسین علیه السلام را بر سر و روى خویش بنهد و گریه هاى فرو خورده چهل روزه اش را یک سره رها سازد.

 

الهی!تا دنیا ،دنیاست جانب دلم به سوی کربلاست.

الهی !اول دست دلم رابگیربه کنیزی زینب ببر،بعدپای ارادتم را به آستان شش گوشه حسین برسان  .

الهی!دستم بگیر زمینگیر دنیایت وزمین خورده نفسم  نشوم .

الهی!پای فکرم ،دلم،روحم رادر  راه حسین ثابت قدم بدار .

 

الهی! نفس سرکشم را به زنجیر اطاعتت بکش .

الهی!ضعیفم ،کوچکم،در این جمعه شب مهر دنیاولذات کاذبش  را از دلم برکن ومهربندگی بر پیشانیم بزن وبرای خودت انتخابم کن .

الهی!گم کرده راهم، دست کودک سرگردان نفسم رابگیر راه رانشانم بده .

یا ستار !هوای نفس فریبم داده ،مرا رسوای خلقت مکن .باران آمرزشت را بر سرم ببار .

الهی !به حق حسین پاکم کن و خاکم کن .



نظرات شما عزیزان:

ربیعی
ساعت21:09---6 بهمن 1393

سلام
می بینم که یک حضوری بهم رسوندی
تغییرات جدیدی در وبت دیده شد
اما خودت رویت نشدی
عزیز هرجای هستی، خوش باشی
.
به افتخار تو:
.
به امید اون روزی که رویاهایمان رنگ واقعیت پوشیده باشند و غمها لباسشان را از تن درآورده اند و بنای زندگی زیبا را نهاده اند.
دردها به سنگ سلامت سابیده شده و مشکلات به زورِ همت و لطف او شکسته شده باشند...
هستند رنج هایی که در کنج ذهنمان پینه های کهنه بسته اند، به امید اون روزی که این کهنه پینه ها به سبب شادمانی های بی سبب محو شوند...
.
دمت گرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،